راهپیمایی
امروز به راهپیمایی رفتیم. از نیمهی راه به جمعیت پیوستیم و در میان آنان مسیری را طی کردیم. راهپیمایی خیلی خوشحالکننده و فرحانگیز است. یک فعالیت دستهجمعی برای مسئلهای همگانی است. دیروز مسیری طولانی را در تاکسی گذراندم و راننده حرفهای زیادی در این باره زد. خاطراتش را گفت و عقیدههایش را بیان کرد؛ آنطور که خیلی از رانندهها نطق و استدلال میکنند. من نیز که بسیار دوست دارم حرف مردم را بشنوم، خوب به او گوش میدادم و گاهی هم حرفی میزدم.
وزیرخارجه را هم دیدیم! تیم امنیتی، با سرعت ایشان را به جلو میبردند متأسفانه به خاطر حرکت سریع جمعیت و وسواس فراوان تیم امنیتی، چند نفر که دو پیرزن هم بینشان بودند، زیر دست و پا افتادند و نفهمیدم چه بر سرشان آمد. افراد زیادی خود را به آقای ظریف میرساندند و حرفهای مختلفی به او میزدند. این عادت خوب مدتی است در بین افراد مسئول وجود دارد که بین مردم میآیند و بهنظرم چیز خیلی خوبیست؛ باعث میشود درک بهتری از جامعه و خواستههای مردم داشته باشند و تنها در بین اطرافیان ستایشگر زندگی نکنند.
پ.ن. سخنرانی آهنگین و پرشور رئیس جمهور در میدان آزادی و حرفهای بسیار خوب ایشان هم شنیدنی بود.
پ.ن. دیروز وقتی که به آخر مسیر رسیدیم، کرایه را از راننده پرسیدم. گفت هرقدر دلت میخواهد بده. من هم سه هزار تومان به او دادم. در حالی که مسیری با نصف این طول را دو سال پیش با ماشین دربست، به ازای یازدههزار تومان طی کرده بودم!